معنی לחייך
לחייך
خندیدن، لبخند بزن، لبخند زدن، لبخندیدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לחייך
מחייך
מחייך
خَنداندَن، لَبخَند زَدَن، لَبخَندزَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחייג
לחייג
شُمارِه گِرِفتَن، بَرایِ شُمارِه گیری
دیکشنری عبری به فارسی
לחייב
לחייב
صورَتحِساب دادَن، شارژ کَردَن، بَرداشت کَردَن، مَجبور کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی