معنی לחוש
לחוש
گمان کردن، حسّ
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לחוש
נחוש
נחוש
مُصَمَّم، تَعیین شُدِه اَست
دیکشنری عبری به فارسی
חלוש
חלוש
کِسِل، ضَعیف
دیکشنری عبری به فارسی
ללחוש
ללחוש
نَجوا کَردَن، زِمزِمِه کُن
دیکشنری عبری به فارسی
לחשוש
לחשוש
زیرِ لَب صُحبَت کَردَن، تَرس
دیکشنری عبری به فارسی
לחפש
לחפש
دَست زَدَن بِه، جُستُجو کُنید، جُستُجو کَردَن، تَفتیش کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחות
לחות
رُطوبَت
دیکشنری عبری به فارسی
לחדש
לחדש
نُوآوَری کَردَن، تَجدید، تَجدید کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחבוש
לחבוש
پانسِمان کَردَن، پوشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לוחש
לוחש
آهِستِه صُحبَت کَردَن، زِمزِمِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی