معنی לזמר
לזמר
سرود خوٰاندن، بخوٰان
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לזמר
מזמר
מזמר
خوٰاندَن، خوٰانَندِه
دیکشنری عبری به فارسی
להמר
להמר
شَرط بَندی کَردَن، شَرط بَندی، قُمار کَردَن، ذین گُذاشتَن
دیکشنری عبری به فارسی
לומר
לומר
گُفتَن، بِگو
دیکشنری عبری به فارسی
לשמר
לשמר
حِفظ کَردَن، حِفظ کُنَد
دیکشنری عبری به فارسی