معنی להתרחק
להתרחק
فاصله گرفتن، دور شدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתרחק
להתרסק
להתרסק
سُقوط کَردَن، سُقوط
دیکشنری عبری به فارسی
להתרחש
להתרחש
نَتیجِه دادَن، رُخ دَهَد
دیکشنری عبری به فارسی
להזריק
להזריק
تَزرِیق کَردَن، تَزرِیق کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
להבריק
להבריק
دِرَخشیدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להרחיק
להרחיק
بیگانِه کَردَن، فاصِلِه، اَز جابِجا کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתרכך
להתרכך
گُذَشتَن، نَرم کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתרכז
להתרכז
تَمَرکُز کَردَن، مُتِمَرکِز کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתרגש
להתרגש
تَرسیدَن، هَیَجان زَدِه شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתרגל
להתרגל
عادَت دادَن، عادَت کُن، آداپتِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی