معنی להתקשר
להתקשר
تماس گرفتن، تماس بگیرید، تلفن زدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתקשר
להתקשט
להתקשט
آراستَن، پیشِ اَنداختَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתפשר
להתפשר
مُصالِحه کَردَن، سازِش
دیکشنری عبری به فارسی
לתקשר
לתקשר
اِرتِباط بَرقَرار کَردَن، بَرایِ بَرقَراری اِرتِباط
دیکشنری عبری به فارسی
להוקיר
להוקיר
ارزش قائل شدن، گِرامی داشتَن، مُعتَبَر کَردَن، اِحتِرام گُذاشتَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתגרש
להתגרש
طَلاق گِرِفتَن، طَلاق
دیکشنری عبری به فارسی
להתגבר
להתגבר
غَلَبِه کَردَن، غَلَبِه کُنَد
دیکشنری عبری به فارسی
להתבגר
להתבגר
بالِغ شُدَن، بُزُرگ شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתקרב
להתקרב
نَزدیک شُدَن، تَقریبی
دیکشنری عبری به فارسی
להתקפל
להתקפל
اُفتادَن، بِریزید
دیکشنری عبری به فارسی