جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با להתפצל

להתאבל

להתאבל
اَندوهگین بودَن، عَزاداری، اَندوهگین شُدَن، گِریِه کَردَن، اَفسُردِه بودَن
دیکشنری عبری به فارسی

להשפיל

להשפיל
تَوهِین کَردَن، تَحقِیر کَردَن، کاهِش دادَن، بی اِحتِرامی کَردَن، تَوَاضُع کَردَن، شَرمَندِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی