معنی להתעקש
להתעקש
اصرار کردن، اصرار کنید
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתעקש
להתעטש
להתעטש
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתגרש
להתגרש
طَلاق گِرِفتَن، طَلاق
دیکشنری عبری به فارسی
להתרחש
להתרחש
نَتیجِه دادَن، رُخ دَهَد
دیکشنری عبری به فارسی
להתרגש
להתרגש
تَرسیدَن، هَیَجان زَدِه شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתקשר
להתקשר
تَماس گِرِفتَن، تَماس بِگیرید، تِلِفُن زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתקשט
להתקשט
آراستَن، پیشِ اَنداختَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתערב
להתערב
مُداخِلِه کَردَن، مُداخِلِه کُند، دَستکاری کَردَن، فُضولی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתענג
להתענג
لَذَّت بُردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתעמל
להתעמל
تَمرین کَردَن، وَرزِش کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی