ترجمه להתנשם به فارسی - دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתנשם
להתאים
- להתאים
- تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنید، هَمزَمان بودَن، هَمخوٰانی داشتَن، رابِطِه بَرقَرار کَردَن، مُطابِقَت داشتَن، مُتِناسِب بودَن، مُساوی بودَن، مُناسِب بودَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתפשט
- להתפשט
- فَرار کَردَن، گُستَرِش، مُنتَشِر شُدَن، رُشد پِیدا کَردَن، گَستَردِه شُدَن، لِباس دَرآوَردَن
دیکشنری عبری به فارسی