להתפשט להתפשט فَرار کَردَن، گُستَرِش، مُنتَشِر شُدَن، رُشد پِیدا کَردَن، گَستَردِه شُدَن، لِباس دَرآوَردَن دیکشنری عبری به فارسی
להתנפח להתנפח نَفخ کَردَن، مُتِوَرِّم شُدَن، بَرآمَدِگی پِیدا کَردَن، وَرَم کَردَن دیکشنری عبری به فارسی