معنی להתיש
להתיש
خسته کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתיש
להגיש
להגיש
اِرسال کَردَن، اِرسال کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
להתיז
להתיז
اِسپَری کَردَن، اِسپَری، فِشاردادَن
دیکشنری عبری به فارسی