معنی להתיישב
להתיישב
سکنه گذاری کردن، بنشین
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתיישב
להתייעץ
להתייעץ
مَشوِرَت کَردَن، مَشوِرَت کُنید، مُشاوِرِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתיידד
להתיידד
دوست شُدَن، دوست پِیدا کُن
دیکشنری عبری به فارسی
להתייגע
להתייגע
راه رَفتَن با زَحمَت، خَستِه شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתייאש
להתייאש
نااُمید بودَن، نااُمید شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתחשב
להתחשב
مُلاحَظِه کَردَن، دَر نَظَر بِگیرید
دیکشنری عبری به فارسی
להתיש
להתיש
خَستِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
ליישב
ליישב
صُلح دادَن، حَلّ و فَصل کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی