معنی להתגעגע
להתגעגע
گرفتار شدن، خانم
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתגעגע
להתגלגל
להתגלגל
غَلتیدَن، رول
دیکشنری عبری به فارسی
להתייגע
להתייגע
راه رَفتَن با زَحمَت، خَستِه شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی