ترجمه להתבלבל به فارسی - دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתבלבל
להתאבל
- להתאבל
- اَندوهگین بودَن، عَزاداری، اَندوهگین شُدَن، گِریِه کَردَن، اَفسُردِه بودَن
دیکشنری عبری به فارسی
לבלבל
- לבלבל
- مُتَحَیِّر کَردَن، گیج کَردَن، آشُفتِه کَردَن، سَردَرگُم کَردَن، مُبهَم کَردَن، سَرگَردان کَردَن، مَبهُوت کَردَن، سَرگیجِه دادَن، پَریشان کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی