جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با להתאסף

להתאים

להתאים
تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنید، هَمزَمان بودَن، هَمخوٰانی داشتَن، رابِطِه بَرقَرار کَردَن، مُطابِقَت داشتَن، مُتِناسِب بودَن، مُساوی بودَن، مُناسِب بودَن
دیکشنری عبری به فارسی

להתאבל

להתאבל
اَندوهگین بودَن، عَزاداری، اَندوهگین شُدَن، گِریِه کَردَن، اَفسُردِه بودَن
دیکشنری عبری به فارسی