ترجمه להתאבל به فارسی - دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להתאבל
להיאבק
- להיאבק
- دَست و پا زَدَن، مُبارِزِه کَردَن، دَست و پَنجِه نَرم کَردَن، جُستُجو کَردَن، کُشتی گِرِفتَن
دیکشنری عبری به فارسی
להתאים
- להתאים
- تَنظِیم کَردَن، تَنظِیم کُنید، هَمزَمان بودَن، هَمخوٰانی داشتَن، رابِطِه بَرقَرار کَردَن، مُطابِقَت داشتَن، مُتِناسِب بودَن، مُساوی بودَن، مُناسِب بودَن
دیکشنری عبری به فارسی