معنی להשתתף
להשתתף
حضور داشتن، شرکت کنند، شرکت کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להשתתף
להשתזף
להשתזף
دَر آفتاب دِراز کِشیدَن، آفتاب گِرِفتَن
دیکشنری عبری به فارسی
להסתתר
להסתתר
کَمین کَردَن، پِنهان کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להסתעף
להסתעף
واگَرا شُدَن، مُنشَعِب شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
להשתעל
להשתעל
سُرفِه کَردَن، سُرفِه
دیکشنری عبری به فارسی
להשתמש
להשתמש
اِستِفادِه کَردَن، اِستِفادِه کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
להשתלט
להשתלט
تَصاحُب کَردَن، کُنتُرُل
دیکشنری عبری به فارسی
להשתכר
להשתכר
مَست کَردَن، کَسب کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
להשתיק
להשתיק
خَفِه کَردَن، سُکوت، خاموش کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להשתיל
להשתיל
کاشتَن، پِیوَند
دیکشنری عبری به فارسی