معنی להמם
להמם
شوک وارد کردن، بیهوش کردن، مبهوت کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להמם
להדמם
להדמם
خونین کَردَن، خونریزی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לדמם
לדמם
خون ریختَن، خونریزی
دیکشنری عبری به فارسی
מהמם
מהמם
چِشمگیر، غَلَبِه کُنَندِه، بِه طُورِ باشُکوه
دیکشنری عبری به فارسی
להמר
להמר
شَرط بَندی کَردَن، شَرط بَندی، قُمار کَردَن، ذین گُذاشتَن
دیکشنری عبری به فارسی
לחמם
לחמם
گَرم کَردَن، گَرما
دیکشنری عبری به فارسی