معنی להכניס
להכניס
درج کردن، قرار دادن، در هم پیچیدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להכניס
להכעיס
להכעיס
ناراحَت کَردَن، با وُجُود، عَصَبانی کَردَن، خَشمگین کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להכניע
להכניע
تَسلِیم کَردَن، رام کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להדפיס
להדפיס
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
להכחיש
להכחיש
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، مَنفی کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להיכנס
להיכנס
وارِد شُدَن، وارِد کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
להכתיר
להכתיר
تاج گُذاشتَن، تاج
دیکشنری عبری به فارسی
להכתים
להכתים
آلودِگی کَردَن، لَکِّه دار کَردَن، لَکِّه اَنداختَن
دیکشنری عبری به فارسی
להכתיב
להכתיב
دَستور دادَن، دیکتِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
להכשיר
להכשיר
مُستَقیم کَردَن، آمادِه کُنید
دیکشنری عبری به فارسی