معنی להכות להכות زدن، ضربه بزنید، ضربه زدن، شلّاق زدن، تحمیل کردن، سیلی زدن، زور زدن، کوبیدن، شکنجه کردن دیکشنری عبری به فارسی
להטות להטות تَمَایُل داشتَن، کَج کَردَن، جا بِه جا کَردَن، شیب داشتَن، شیب دادَن دیکشنری عبری به فارسی