להיאבק להיאבק دَست و پا زَدَن، مُبارِزِه کَردَن، دَست و پَنجِه نَرم کَردَن، جُستُجو کَردَن، کُشتی گِرِفتَن دیکشنری عبری به فارسی
להפסיק להפסיק مُتِوَقِّف کَردَن، تَوَقُّف، قَطع کَردَن، تَرک کَردَن، مُنحَل کَردَن دیکشنری عبری به فارسی
להעסיק להעסיק اِستِفادِه کَردَن، اِستِخدام کَردَن، دَرگیر کَردَن، مَشغول کَردَن دیکشنری عبری به فارسی