معنی להדמם
להדמם
خونین کردن، خونریزی کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با להדמם
לדמם
לדמם
خون ریختَن، خونریزی
دیکشنری عبری به فارسی
להמם
להמם
شُوک وارِد کَردَن، بیهوش کَردَن، مَبهُوت کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی