معنی לגלוש
לגלוש
اسکی کردن، گشت و گذار
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לגלוש
לגלות
לגלות
تَشخیص دادَن، کَشف کُنید، کَشف کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לגלול
לגלול
اِسکُرول کَردَن، اِسکُرول کُنید
دیکشنری عبری به فارسی
לגלוג
לגלוג
تَحقِیر، تَمَسخُر
دیکشنری عبری به فارسی
לתלוש
לתלוש
چیدَن، پارِه کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
לפלוש
לפלוש
تَجاوُز کَردَن، حَملِه کُنَد، آلودِه کَردَن، حَمله کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی