معنی לבשם
לבשם
عطر زدن، معطّر کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לבשם
לבשר
לבשר
پیش نِشان دادَن، بِه گوشت
دیکشنری عبری به فارسی
לבשל
לבשל
پُختَن
دیکشنری عبری به فارسی