معنی לבקר
לבקר
انتقاد کردن، بازدید کنید، مذمّت کردن، بازدید کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לבקר
לבשר
לבשר
پیش نِشان دادَن، بِه گوشت
دیکشنری عبری به فارسی
לבקש
לבקש
دَرخوٰاست دادَن، بِپُرسید، دَرخوٰاست رَسمی دادَن
دیکشنری عبری به فارسی
לבדר
לבדר
سَرگَرم کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
מבקר
מבקר
حِسابرَس، کُنتُرُل کُنَندِه
دیکشنری عبری به فارسی
לנקר
לנקר
نُوک زَدَن
دیکشنری عبری به فارسی
לשקר
לשקר
دُروغ گُفتَن، دُروغ
دیکشنری عبری به فارسی