معنی לבסס
לבסס
پایه گذاری کردن، ایجاد کند
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לבסס
להסס
להסס
تَردِید کَردَن، تَردِید کُنید، تَزَلزُل کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی