معنی לבטל
לבטל
باطل کردن، لغو، لغو کردن، بی اثر کردن، برگشتن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לבטל
לבשל
לבשל
پُختَن
دیکشنری عبری به فارسی
לבטח
לבטח
بیمِه کَردَن، بیمِه کُنَند
دیکشنری عبری به فارسی
לבטא
לבטא
بَیان کَردَن، بَیان کُنید، تَلَفُّظ کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
מבטל
מבטל
اِبطال کُنَندِه، لَغو مِی کُند
دیکشنری عبری به فارسی
לטבל
לטבל
مَسیحی کَردَن، فُرو بُردَن
دیکشنری عبری به فارسی
בטל
בטל
خالی، باطِل
دیکشنری عبری به فارسی