معنی לבטא
לבטא
بیان کردن، بیان کنید، تلفّظ کردن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با לבטא
לבטל
לבטל
باطِل کَردَن، لَغو، لَغو کَردَن، بی اَثَر کَردَن، بَرگَشتَن
دیکشنری عبری به فارسی
לבטח
לבטח
بیمِه کَردَن، بیمِه کُنَند
دیکشنری عبری به فارسی
לבוא
לבוא
آمَدَن، بیا
دیکشنری عبری به فارسی