معنی יורש
יורש
وارث، جانشین
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با יורש
יושר
יושר
صِراحَت، یِکپارچِگی، صِداقَت
دیکشنری عبری به فارسی
יורד
יורד
کاهِش یابَندِه، پایین رَفتَن
دیکشنری عبری به فارسی