معنی חקיקתי
חקיקתי
قانون گذار، تشریع کردم
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با חקיקתי
חקיקה
חקיקה
قانونی سازی، قانون گُذاری، قانونی شُدَن
دیکشنری عبری به فارسی
חייתי
חייתי
حَیوانی، مَن زِندِگی کَردَم
دیکشنری عبری به فارسی
חוקתי
חוקתי
اَساسی، قانونِ اَساسی
دیکشنری عبری به فارسی