معنی חסר
חסר
بی رحم، کوتاه، کاستی دار، محرومیت، محروم، ناقص
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با חסר
חסד
חסד
خِیرخوٰاهی، لُطف، خُوشایَند، مِهربانی
دیکشنری عبری به فارسی
לחסר
לחסר
کَمبود داشتَن، کَم کَردَن، تَفرِیق کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی