معنی חולה
חולה
بیمار
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با חולה
חולשה
חולשה
ناتَوانی، ضَعف، رَنجوری
دیکشنری عبری به فارسی
חולץ
חולץ
نِجات یافتِه، پیچ چوب پَنبِه
دیکشنری عبری به فارسی
חולף
חולף
گُذَرا، گُذَراندَن، زودگُذَر
دیکشنری عبری به فارسی
חולם
חולם
رویاپَرداز
دیکشنری عبری به فارسی
חולי
חולי
شِنزار، شِنی
دیکشنری عبری به فارسی
חובה
חובה
اِلزامی، وَظیفِه، تَعَهُّد
دیکشنری عبری به فارسی
חוצה
חוצה
عَرضی، عُبور اَز
دیکشنری عبری به فارسی