معنی חובב
חובב
دوستدار، عاشق، علاقه مند
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با חובב
חובה
חובה
اِلزامی، وَظیفِه، تَعَهُّد
دیکشنری عبری به فارسی
חושב
חושב
مُتِفَکِّر، فِکر کَردَن
دیکشنری عبری به فارسی
שובב
שובב
بازیگوش، شِیطون، شوخ، شِیطَنَت آمیز
دیکشنری عبری به فارسی
סובב
סובב
چَرخِش، اَطراف، چَرخان
دیکشنری عبری به فارسی