معنی זמזם
זמזם
وزوز کردن، زنگ، زنبور زدن
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با זמזם
זמזום
זמזום
زِمزِمِه کُنَندِه، زِمزِمِه
دیکشنری عبری به فارسی