معنی התפרצותי
התפרצותי
گرفتاری، من فوران کردم
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با התפרצותי
התפרצות
התפרצות
فَوَران، تَرکیدَن، مُزاحِمَت
دیکشنری عبری به فارسی
התפתחותי
התפתחותי
اَز نَظَرِ تَوسِعَه، دَرزدار
دیکشنری عبری به فارسی
התפרקות
התפרקות
خُروج اَز رِیل، اِنحِلال، تَجزِیَه
دیکشنری عبری به فارسی