معنی ברבריות
ברבריות
بربریّت
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با ברבריות
ברברית
ברברית
بِه طُورِ وَحشیانِه، وَحشیانِه
دیکشنری عبری به فارسی
באבירות
באבירות
شُجاعانِه، با جَوانمَردی
دیکشنری عبری به فارسی
שבריריות
שבריריות
ضَعیفی، شِکَنَندِگی، ضَعف
دیکشنری عبری به فارسی
שריריות
שריריות
عَضُلاتی بودَن، عَضُلانی بودَن
دیکشنری عبری به فارسی
גרגריות
גרגריות
دانِه داری، دانِه بَندی، ریزبینی
دیکشنری عبری به فارسی
ברברי
ברברי
بَربَر، وَحشیانِه، وَحشی
دیکشنری عبری به فارسی