معنی בצורה מסודרת
- בצורה מסודרת
- به طور مرتّب، به صورت منظّم
واژههای مرتبط با בצורה מסודרת
בצורה מאושרת
- בצורה מאושרת
- بِه طُورِ خُوشبَخت، بِه رَوِشی شاد
בצורה מקודשת
- בצורה מקודשת
- بِه طُورِ مُقَدَّس، بِه شیوِه ای مُقَدَّس
בצורה מפוזרת
- בצורה מפוזרת
- بِه طُورِ پَراکَندِه، بِه صورَتِ پَراکَندِه
בצורה מפוארת
- בצורה מפוארת
- بِه طُورِ لوکسی، بِه شِکلی باشُکوه، لوکس، شِکوِه مَند، بِه طُورِ مُجَلَّل
בצורה מעודנת
- בצורה מעודנת
- ظَریفانِه، بِه رَوِشی تَصفِیَه شُدِه، بِه طُورِ ظَریف
בצורה מסנוורת
- בצורה מסנוורת
- بِه طُورِ کورکُنَندِه، خیرِه کُنَندِه، بِه طَرزِ خیرِه کُنَندِه
בצורה מסחררת
- בצורה מסחררת
- با سَرگیجِه، بِه شِکلی سَرگیجِه آوَر، با سَرگیجِه آوَر
בצורה מסופקת
- בצורה מסופקת
- مَشکوک، بِه صورَتِ رِضایَت بَخش
בצורה מסוכנת
- בצורה מסוכנת
- بِه طُورِ خَطَرناک، خَطَرناک، بِه طُورِ پُرخَطَر