معنی בסיסט
בסיסט
باسیست، نوازنده باس
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با בסיסט
בסיסי
בסיסי
پایِه ای، اَساسی، بُنیادی
دیکشنری عبری به فارسی