معنی בטל
בטל
خالی، باطل
دیکشنری عبری به فارسی
واژههای مرتبط با בטל
לבטל
לבטל
باطِل کَردَن، لَغو، لَغو کَردَن، بی اَثَر کَردَن، بَرگَشتَن
دیکشنری عبری به فارسی
מבטל
מבטל
اِبطال کُنَندِه، لَغو مِی کُند
دیکشنری عبری به فارسی
בשל
בשל
رِسیدِه، بالِغ
دیکشنری عبری به فارسی