معنی utilisé
utilisé
استفاده شده، استفاده می شود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با utilisé
utilité
utilité
کُمَک رِسانی، سودمَندی، مُفید بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
futilité
futilité
بی اَرزِشی، بیهودِگی، بی ثَمَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inutilisé
inutilisé
اِستِفادِه نَشُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
utiliser
utiliser
اِستِفادِه کَردَن، بَرایِ اِستِفادِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
utilità
utilità
کُمَک رِسانی، سودمَندی، مُفید بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stilist
stilist
آرایِشگَر، اِستایلیست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی