معنی tenure
- tenure
- تصرّف، تصدّی
واژههای مرتبط با tenure
tendre
- tendre
- لَطیف بودَن، مُناقِصِه، نَرم
Tenure
- Tenure
- تَصَرُّف، تَصَدّی
tenere
- tenere
- نِگَه داشتَن، نِگَه دارید
tenue
- tenue
- ضَعیف، غَش کَردَن، کَم نور، نَازُک
tenue
- tenue
- کَم نور، ضَعیف
rendre
- rendre
- اِرائِه دادَن، پَس دادَن
Venture
- Venture
- ماجَراجویی کَردَن، سَرمایِه گُذاری
teindre
- teindre
- رَنگ کَردَن
censure
- censure
- سانسور