معنی tacher
tacher
لکّه انداختن، لکّه دار کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با tacher
hacher
hacher
ریز ریز کَردَن، خُرد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cacher
cacher
پِنهان کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gaucher
gaucher
چَپ دَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gâcher
gâcher
اِفراط کَردَن، خَراب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rocher
rocher
سَنگی بودَن، سَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
attacher
attacher
بَستَن، ضَمیمِه کَردَن، بَستَن بِه، چَسباندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mâcher
mâcher
جَویدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lécher
lécher
لیسیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sécher
sécher
خُشک کَردَن، خُشک
دیکشنری فرانسوی به فارسی