معنی survivant
survivant
بازمانده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با survivant
suivant
suivant
بَعدی، دُنبال کَردَن، پِیرُو، دُنبالِه دار
دیکشنری فرانسوی به فارسی