معنی son
son
مربوط به آن، او
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با son
son
son
اَخیراً، آخَرین
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ion
ion
یُون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ion
ion
یُون
دیکشنری فرانسوی به فارسی
soin
soin
مُراقِبَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bon
bon
خوب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Con
Con
فَریب دادَن، باهَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ion
Ion
یُون
دیکشنری آلمانی به فارسی
don
don
اِستِعداد، دان، اِهدا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
non
non
هیچ، خِیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی