معنی soigné
soigné
آراسته، مرتّب، تر و تمیز، ترمیم شده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با soigné
signé
signé
اِمضا شُدِه، عَلامَت بِزَنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
soigner
soigner
پَرَستاری کَردَن، دَرمان، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
éloigné
éloigné
دور اَز دَسترَس، دور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
soin
soin
مُراقِبَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی