معنی sédation
sédation
بی هوشی، آرام بخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با sédation
sédition
sédition
اِغتِشاش، فِتنِه، فِتنِه اَنگیزی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
séduction
séduction
فَریبَندِگی، اِغواگَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sedation
Sedation
بی هوشی، آرام بَخش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
médiation
médiation
واسِطِه گَری، میانجیگَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
négation
négation
نَفی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prédation
prédation
شِکارگَری، شِکار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
station
station
ایستگاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
édition
édition
ویرایِش، نُسخِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
station
station
ایستگاه
دیکشنری هلندی به فارسی