معنی saisir
saisir
تصرّف کردن، به ورودی، چسبیدن، چنگ زدن، ضبط کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با saisir
saisie
saisie
ضَبط، تَشَنُّج، ضَمیمِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
kaisar
kaisar
اِمپِراتور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
savoir
savoir
دانِستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
asistir
asistir
حُضور داشتَن، کُمَک کُنَد، کُمَک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Kaiser
Kaiser
اِمپِراتور
دیکشنری آلمانی به فارسی
plaisir
plaisir
لَذَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sansür
sansür
سانسور
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
laisif
laisif
گُراز مانَند، سِتایِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
salir
salir
آلودِگی کَردَن، کَثیف، آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی