معنی rotatif
rotatif
چرخان، چرخشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با rotatif
rotatie
rotatie
چَرخِش
دیکشنری هلندی به فارسی
relatif
relatif
نِسبی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rotation
rotation
چَرخِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mutatif
mutatif
تَغییری، جَهش یافتِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mutatif
mutatif
تَغییری، جَهش یافتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rotativo
rotativo
چَرخان، چَرخِشی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
relatif
relatif
نِسبی، نِسبَتاً
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
relatif
relatif
نِسبی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
notatie
notatie
یادداشت، نِشانِه گُذاری
دیکشنری هلندی به فارسی