معنی rond
rond
کروی، گرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با rond
rond
rond
کُرَوی، اَطراف، گِرد
دیکشنری هلندی به فارسی
Fond
Fond
دوستدار، دوست داشتَنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
rund
rund
بِه طُورِ کامِل، اَطراف، کُرَوی، گِرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
Bond
Bond
اِتِّحاد دادَن، باند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
rood
rood
قِرمِز
دیکشنری هلندی به فارسی