معنی revenir
revenir
برگشتن، برای برگشتن، بازگشتن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با revenir
retenir
retenir
بازداشت کَردَن، حِفظ کُنَد، مَحدود کَردَن، نِگَه داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prevenir
prevenir
جِلوگیری کَردَن، جِلوگیری کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devenir
devenir
شُدَن، تَبدیل شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prevenir
prevenir
جِلوگیری کَردَن، جِلوگیری کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
revendre
revendre
دُوبارِه فُروختَن، فُروش مُجَدَّد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
provenir
provenir
مَبدَع بودَن، بیا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
replenir
replenir
پُرکَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
repentir
repentir
پَشیمانی، تُوبِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
revelar
revelar
فاش کَردَن، آشِکار کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی