معنی retarder
retarder
تعویق انداختن، به تأخیر انداختن، عقب افتادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با retarder
regarder
regarder
تَماشا کَردَن، نِگَاه کُن، چَشم دوختَن، نِگاه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retracer
retracer
دُوبارِه دُنبال کَردَن، رَدیابی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retorcer
retorcer
چَرخاندَن، پیچ و تاب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
retirer
retirer
بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، پَس گِرفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retard
retard
دیرکَرد، تَأخیر، عَقَب ماندِگی، تَأخیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی